{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
امــروز فنجـانم را بـ ـه یـاد تـ ـو پـر از گـ ـل کـرده ام شایـد هـ ـوای دلــم کمـی بـه هـوای دلـ ـت بهــاری شـ ـود!
رقاص که باشی ، دیگر آهنگ خاصی مــعنی ندارد بـا هـر آهنگی بـاید برقـصی !!! و ایـن روزهـا . . . چه بـد آهنگــ هایـی میزنـد روزگــــار ، و مـن . . . هر روز برایش میرقــصم
خدایا . . . زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن. . . چرا که او زیباترین لحظه های زندگیش را به خاطر من از دست داده است...
گاهی کلام در وصف واقعیت کم میاره ناچار این سه نقطه ... دیگر هیچ!!!
كاش هميشه مثل ماه رمضون منتظر اذون صبح باشيم.... كاش
به غصه هایت فکر نکن.بزار آنها فکرکنند وحسرت با تو بودن را بخورند
جلوترنياخاکسترميشوى!!! اينجادلي راسوزانده اند
اگر زندگيم دريک كاسه آب خلاصه ميشد آنرا بدرقه راهت مىكردم . . .
رفاقت رو از دست فروش بازار نخریدم بلکه تو کوجه های خاکی محلمون یاد گرفتم پس خوب می دونم برای کدوم رفیق زمین بخورم که از زمین خوردنم شاد نشه بلکه دست خاکیم رو بگیره و منو از زمین بلند کنه
بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم میگیره خدا بیاد پایین و اشکامو پاک کنه دستو بگیره و بگه آدما اذیتت میکنن بیا بریم...
درويشى را ديدم شتابان مى دويد. گفتم درويش كجا؟ گفت مراسم عزا ، گفتم مگه كى مرده؟ آهي كشيد و گفت معرفت و وفا
آب نریختـــــم که برگردی آب ریختـــــم تـــا پاک شود هر چه رد پای توست …..از زنـــدگی ام…!
چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…! این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…!
اهـل پـنـهـان کـاری نـیـسـتـــم ..!اعـتـرافــ مـی کـنـــم : ..زمـــــــانــــــی دل یـــکــی راســوزانـــده ام !!حــالا ..یـکــی. ..یـــکــی !!دلــــم رامــی ســوزانـــنــد..
اسمش تقصیر است حالا تو هی خودت را ارام کن بگو تقدیر
تو باور نداری این حرف ها را ! و گرنه من سالهاست برای آنکه در فال تو باشم ، در قهوه ی تو غرق شده ام
امــروز فنجـانم را بـ ـه یـاد تـ ـو پـر از گـ ـل کـرده ام شایـد هـ ـوای دلــم کمـی بـه هـوای دلـ ـت بهــاری شـ ـود!
رقاص که باشی ، دیگر آهنگ خاصی مــعنی ندارد بـا هـر آهنگی بـاید برقـصی !!! و ایـن روزهـا . . . چه بـد آهنگــ هایـی میزنـد روزگــــار ، و مـن . . . هر روز برایش میرقــصم
خدایا . . . زیباترین لحظه ها را نصیب مادرم کن. . . چرا که او زیباترین لحظه های زندگیش را به خاطر من از دست داده است...
گاهی کلام در وصف واقعیت کم میاره ناچار این سه نقطه ... دیگر هیچ!!!
كاش هميشه مثل ماه رمضون منتظر اذون صبح باشيم.... كاش
به غصه هایت فکر نکن.بزار آنها فکرکنند وحسرت با تو بودن را بخورند
جلوترنياخاکسترميشوى!!! اينجادلي راسوزانده اند
اگر زندگيم دريک كاسه آب خلاصه ميشد آنرا بدرقه راهت مىكردم . . .
رفاقت رو از دست فروش بازار نخریدم بلکه تو کوجه های خاکی محلمون یاد گرفتم پس خوب می دونم برای کدوم رفیق زمین بخورم که از زمین خوردنم شاد نشه بلکه دست خاکیم رو بگیره و منو از زمین بلند کنه
بعضی وقتا دوست دارم وقتی بغضم میگیره خدا بیاد پایین و اشکامو پاک کنه دستو بگیره و بگه آدما اذیتت میکنن بیا بریم...
درويشى را ديدم شتابان مى دويد. گفتم درويش كجا؟ گفت مراسم عزا ، گفتم مگه كى مرده؟ آهي كشيد و گفت معرفت و وفا
آب نریختـــــم که برگردی آب ریختـــــم تـــا پاک شود هر چه رد پای توست …..از زنـــدگی ام…!
چشم بَـــــسته از فرسنگ ها می شناسمت…! این تَـــــلاشت برای گم شُــدن مَــرا می خنداند…!
اهـل پـنـهـان کـاری نـیـسـتـــم ..!اعـتـرافــ مـی کـنـــم : ..زمـــــــانــــــی دل یـــکــی راســوزانـــده ام !!حــالا ..یـکــی. ..یـــکــی !!دلــــم رامــی ســوزانـــنــد..
اسمش تقصیر است حالا تو هی خودت را ارام کن بگو تقدیر
تو باور نداری این حرف ها را ! و گرنه من سالهاست برای آنکه در فال تو باشم ، در قهوه ی تو غرق شده ام
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}